متن شور عاشقانه بهرام حصیری
دل شيدا تو از شور جنون افسانه گشتي
به کوي عاشقي يار منه ديوانه گشتي
مگر سوداي عشقي, بيابون پرورت کرد
تو چون پروانه بودي که بي بال و پرت کرد
شرار آتش شمع مگر خاکسترت کرد
از اين آشفته حالي اگر خواهي رهايي
بيا در گلشن عشق به بوي آشنايي
از اين آشفته حالي اگر خواهي رهايي
بيا در گلشن عشق به بوي آشنايي
اگر جوياي ياري, چو مرغان مهاجر
ز تاريکي سفر کن به سوي روشنايي
درا در خلوت شب
چو بوي گل شبانه
بخوان دلدار خود را به شوري عاشقانه
چو ني از درد دوري ,ز سوز دل نما کن
دمي از دامن خاک , چو مرغ آه عاشق
سفر کن به سوي آشيانه
http://www.sattarseda.blogfa.com