گ نفس آخر مکابیز
ای کاش نفسم بودی حتی نفس آخر
ای کاش که عشقت بود تنها هوسی در سر
ای کاش که قلب تو از جنس دلم می شد
یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم می شد
من اون بغضم که پیش غم سر تعظیم نمی آرم
آهن
من اون ابرم که بر هیچکس به جز محرم نمی بارم
من اون رازم که با هرکس سر صحبت نمی شینم
من اون دردم که غیر از تو کسی همدرد نمی بینم
ای کاش نفسم بودی حتی نفس آخر
ای کاش که عشقت بود تنها هوسی در سر
ای کاش که قلب تو از جنس دلم می شد
یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم می شد
اگر خاموش و بی نورم اگر دلگیر دلگیرم
من اون روحم که جز خورشید در آغوشم نمی گیرم
اگر خوابم بدون در خواب رویای تو بیدارم
من اون عشقم که بر هیچکس به جز تو رو نمی آرم
اگر خاموش و بی نورم اگر دلگیر دلگیرم
من اون روحم که جز خورشید در آغوشم نمی گیرم
اگر خوابم بدون در خواب رویای تو بیدارم
من اون عشقم که بر هیچکس به جز تو رو نمی آرم
ای کاش نفسم بودی حتی نفس آخر
ای کاش که عشقت بود تنها هوسی در سر
ای کاش که قلب تو از جنس دلم می شد
یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم می شد
ای کاش نفسم بودی حتی نفس آخر
ای کاش که عشقت بود تنها هوسی در سر
ای کاش که قلب تو از جنس دلم می شد
یا ذره ای در قلبم از عشق تو کم می شد