آهنگ جدایی حامد سون
شب که هوای تو می یادنمی دونم چیکار کنم
تو این همه غریبگیدادبزنم داد نزنم
بکی بگم حرف دلوشبو چطور سحر کنم
روبکنم به آسمون ستاره رو خبر کنم
تموم لحظه های منهوای با تو بودنه
زمزمه ی شبای من همیشه از تو خوندنه
خدای من بگو چرا قصه من تموم نشد
به لطف تو تو این شبهاعمر منم حروم نشد
این قصة همیشگی غَمه منو دلبستگی
قصه تکرار شبهاحالا باید بِکی بگی
حالا باید بکی بگیقصه این تنهایی رو
شب و سکوت و خاطره تب و غم و جدایی رو
شب که هوای تو می یادنمی دونم چیکار کنم
تو این همه غریبگیدادبزنم داد نزنم
بکی بگم حرف دلوشبو چطور سحر کنم
روبکنم به آسمون ستاره رو خبر کنم